کارگروه صلح وسازش شمال کشور
اخبار - فعالیتها - گزارش ماموریت
عضو شوید
عضویت سریع
آمار مطالب
آمار کاربران
کاربران آنلاین
آمار بازدید
زلفت شب قدره
صورت همچو نوروز
نوروز زمین است
روزه همچو ماه است
تحویل سال شمسی
هزارو چهارصدو چهار
زمین همره ماه است
من نیز در این حال
تحویل به روز است
شبش قدر گوهربار
بین شب و روز
بهر دعا من سحر آیم
گویم به امامم
آنکس که به نامش
همه عالم یا علی گفت
تو شیر خدایی
به کمالت در خیبر بگشایی
تو شمس جهانی
من خاک نهانم
تو علم عیانی
من کودک مکتب
خورشید دلم باش
دلِ تاریک و سیاهم
روشن کن و
نوری به قد من
تا دیده شوم پیش خدایم
به کمی من
ای شمس اگر
از من بد فکر و گرفتار
خواهی که شوی دور
من عجبم نیست
چون ذات خطاکار خودم
من بشناسم
دانم به نگاهت
همه دردها شود دود
گفتند بخواه از کرم دوست
کریم است و ببخشد
تسکین و دواییست
چو خورشید به جهانیست
صد گفته شنیدم
که تو خوب تر از خوب
من آمده ام
با همه درد و همه آهم
دانم که تو دریای محبت
تو بزرگی تو کریمی
من قطره ام اما
چو سوی رود شوم
آب روانم
به مُلکِ کَرَمَت
با سفر آیم
من منتظرم
یک خبری از تو بیاید
عید و رمضان با هم
اخبار خوشت کو
بر من برسان حال خوشم را
اینجا همه
دنبال نجاتند
گویم به همه از ته جانم
ناجی تویی و باقی اینان
همه را جز تو هلاک است
- - -
سروده ای از : حجت بقایی
۱۴۰۳/۱۲/۱۲
#شعر_نو
#شعر_فارسی
#رمضان
#بداهه
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 12 صفحه بعد
RSS